پیشنهاد فیلم آخر هفته(160) DLfars
( )
کتاب صوتی
با صد و شصتمین قسمت از مجموعه پیشنهاد فیلم آخر هفته (160) DLfars برای آخر هفته، همراه شما عزیزان هستیم. در این عنوان ، هر هفته به معرفی چند فیلم برتر که حتما باید دیده شوند، از نگاه DLfars میپردازیم و آنها را به شما عزیزان معرفی میکنیم. ممکن است شما نیز برخی از این فیلم ها را دیده باشید و یا حتی اسم بعضی از آنها را نشنیده باشید! در هر صورت تمامی فیلم هایی که معرفی میشوند، از نگاه DLfars، عناوین فوق العاده جذابی هستند. در ادامه به معرفی چند فیلم پیشنهادی DLfars برای آخر هفته شما میپردازیم، همراه ما باشید.
درباره فیلم:
پای چپ من. فیلمی که توانست نخستین اسکار دنیل دی لوییس را در بخش بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای او بههمراه داشته باشد. ایفای نقشی که به عقیده بسیاری از اهالی سینما میتواند یکی از بهیادماندنیترین نقشآفرینیهای یک بازیگر در سینما تلقی شود. همچنین برندا فیکر توانست بهخاطر نقشآفرینی زیبایش در این فیلم در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن این جایزه را به خودش اختصاص دهد.
این فیلم بسیار زیبا در سال ۱۹۸۹ میلادی به تهیهکنندگی نوئل پیرسون توسط استودیو Ferndale Films با بودجهای ۸۰۰ هزار دلاری تولید و توانست فروش بسیار خوب ۱۵ میلیون دلاری را پشتسر بگذارد. از داستان تأثیرگذار و نقشآفرینیهای مثالزدنی فیلم که عبور کنیم میتوانیم شخصیتپردازی شخصیتهای فیلم را یکی دیگر از نکات مثبت این فیلم درنظر بگیریم.
My Left Foot
داستان فیلم روایتگر زندگی کریستی براون است. او در خانوادهای بزرگ به دنیا آمد ولی متاسفانه مبتلا به فلج مغزی بود. همه او را دوست داشتند، همه از جمله مادرش به او عشق میورزیدند ولی متاسفانه او نه میتوانست صحبت کند نه میتوانست راه برود.
تنها کاری که کریستی در زندگی خود قادر به انجام دادن بود، حرکتِ پای چپش تلقی میشد و تنها میتوانست پای چپ خود را تکان دهد. او تسلیم سرنوشتش نشد و نشان داد که باوجود همه این مشکلات باز هم میتواند زندگی خوبی را تجربه کند. فیلم پای چپ من از روی رمانی با همین اثر کریستی براون، شخصیت اصلی داستان فیلم نوشته شده که همین موضوع نشان میدهد کریستی باوجود این مشکلات بسیار جدی چقدر در زندگی خود موفق بوده است.
[دانلود یافت نشد]
[دانلود یافت نشد]
درباره فیلم:
ارنستو چگونه تبدیل به «چه» گِوارا شد؟ شخصی که میلیونها نفر زندگی او را مطالعه کردند و تعداد بسیار زیادی از کتابها راجع به وی نوشته شدند. فیلم The Motorcycle Diaries که طرفدارهای سریال La casa de papel یک چهرهی آشنا را در آن خواهند دید، زندگی شخصی بسیار معروف را به تصویر میکشد.
اما حتی اگر اسم وی را هم نشنیده باشید، این قصهای راجع به پشت سر گذاشتن نوجوانی برای ورود انسان به جدیترین بخشهای زندگی خود است. فیلم The Motorcycle Diaries به قصهگویی، نمایش احساسات انسانی و قرار دادن کاراکترها در شرایط چالشبرانگیز اهمیت داد تا محدود به شناختهشدگی شخصیت اصلی خود نباشد.
The Motorcycle Diaries
موسیقیهای اثر هم به طرزی شنیدنی در همراهی با بهترین سکانسهای آن موفق به تاثیرگذاری روی مخاطب میشوند تا تجربهی سینمایی جذابی شکل بگیرد؛ یک سفر جادهای در آمریکا جنوبی که واقعا نمیشود گفت در آخر زندگی چند انسان را به شکل جدی دچار تغییر کرد.
درباره فیلم:
میخواهیم به کشور سوئد برویم تا داستان گروهی از دوستان را دنبال کنیم که برای یک فستیوال خاص به این کشور آمدهاند. این فستیوال هر ۹۰ سال یک بار برگزار میشود و به ظاهر یک مراسم معمولی و البته جذاب به نظر میآید. اما مدت خیلی زیادی طول نمیکشد که این بیچارهها متوجه این میشوند که در چنگال یک فرقه پاگانیسم مدرن اسکاندیناوی گیر افتادهاند.
قرار بر این بود که این فیلم در ابتدا یک اثر اسلشری میان فرقهگرایان سوئدی باشد. اما استر با استفاده از المانهایی که در این داستان به کار رفته بود، یک فیلمنامه دیگر خلق کرد. از آنجایی هم که خودش بهتازگی یک شکست سخت را تجربه کرده بود، تصمیم گرفت که یک ارتباط روبهزوال را در مرکز این درگیریها قرار دهد.
midsommar
این فیلم که ۹ میلیون دلار بودجه داشت، توانست در باکس آفیس چندین برابر آن یعنی ۴۸ میلیون دلار را کسب کند. علاوهبر این، منتقدان هم خیلی این اثر را دوست داشتند و بیشتر از هر چیزی کارگردانی استر و همچنین بازی پیو را مورد تحسین قرار دادند. جالب است بدانید که این اثر در ابتدا رتبهبندی NC-17 را دریافت کرد؛ به گفته خود آری استر، چیزی حدود ۳۰ دقیقه از نسخه اصلی حذف شد تا برای نمایش در سالنهای سینما قابل پخش باشد، هرچند که نسخه کارگردان مدت کمی بعد از آن منتشر شد.
موضوع قابل توجهی که درباره این اثر وجود داشت، این بود که بعد از نمایش این فیلم در سوئد، خیلی از مخاطبان به جای اینکه دچار ترس و وحشت شوند، به ماجراهای آن میخندیدند؛ حتی خیلی از منتقدان سوئدی هم این فیلم را بهعنوان یک اثر با کمدی سیاه فوقالعاده، مورد تحسین قرار دادند.
درباره فیلم:
در بازداشتگاه نوجوانان کیلپاتریک، سرپرستی به نام شان پورتر که در گذشته بازیکن فوتبال هم بود، عدم وجود انضباط، عزت نفس، اتحاد و اشتراک دیدگاه را در میان زندانیان نوجوان میبیند. به همین ترتیب هم تصمیم میگیرد تا تیم فوتبالی را تشکیل دهد که در یک لیگ بازی کنند.
مافوقها وقتی از تصمیم شان پورتر خبردار میشوند، از او حمایت میکنند. تجربههای موفقی که پورتر دارد، باعث میشود که زندگی نوجوانان زیادی در این مسیر تغییر کند. شاید داستان موستانگهای کیلپاتریک در یکی از فصلهای سال ۱۹۹۰ به گوشتان خورده باشد؛ این فیلم تا حدودی براساس همان رویداد واقعی ساخته شده است.
باند گریدیرون عملکرد نسبتا خوبی را در باکس آفیس از خودش نشان داد اما امتیازات خیلی بالایی را از منتقدان نگرفت. منتقدانی که این اثر را تماشا کرده بودند، به این موضوع اشاره کردند که نقش سرپرست شان پورتر، کاملا برای دواین جانسون یا همان راک مناسب بود. اما نحوهی اجرای آن خیلی کلیشهای به نظر میرسید. همین اتفاق هم باعث شد تا داستان این نوجوانان آنقدرها هم الهامبخش مخاطبان خود نباشد.
Gridiron Gang
در برههای از زمان، سیلوستر استالونه تمایل خود را برای ایفای نقش مربی پورتر عنوان کرده بود اما تصمیم نهایی باعث شد تا باند گریدیرون به یکی از بهترین فیلم های دواین جانسون تبدیل شود. با وجود اینکه این برنامه ورزشی بازیکنان زیادی از تیم موستانگ را برای تحصیل به کالج فرستاد، اما بعد از گذشت ۲۰ سال، به یک برنامهی فرعی تبدیل شد.
در داستان این فیلم، شخصیت پاول هیگا بهعنوان آنتاگونیست و نقش منفی قصه معرفی شده است؛ این در حالی است که در واقعیت، پاول هیگا یکی از بزرگترین حامیان و مشوقان این برنامه ورزشی بود. شرکت سونی با ساخت این فیلم، به اولین استودیویی تبدیل شد که در طی ۱ سال، ۱۰ فیلمی را اکران کرد که در باکس آفیس رتبه اول را کسب کرده بودند. رکورد قبلی هم متعلق به سونی بود که در سال ۲۰۰۳ ثبت شد؛ آن هم با نهمین فیلم خود به نام Something’s Gotta Give (یکی باید کوتاه بیاید).
فیلم آخر هفته (160)
در ادامه خوشحال میشویم از نظرات شما در رابطه با پیشنهاد فیلم آخر هفته (160) مطلع شویم؛ همچنین شما نیز میتوانید فیلم های محبوب خود را مطرح کنید. شاد باشید.
دیدگاه ها