پیشنهاد فیلم آخر هفته(140) DLfars
( )
کتاب صوتی
با صد و چهلمین قسمت از مجموعه پیشنهاد فیلم آخر هفته (140) DLfars برای آخر هفته، همراه شما عزیزان هستیم. در این عنوان ، هر هفته به معرفی چند فیلم برتر که حتما باید دیده شوند، از نگاه DLfars میپردازیم و آنها را به شما عزیزان معرفی میکنیم. ممکن است شما نیز برخی از این فیلم ها را دیده باشید و یا حتی اسم بعضی از آنها را نشنیده باشید! در هر صورت تمامی فیلم هایی که معرفی میشوند، از نگاه DLfars، عناوین فوق العاده جذابی هستند. در ادامه به معرفی چند فیلم پیشنهادی DLfars برای آخر هفته شما میپردازیم، همراه ما باشید.
درباره فیلم:
فیلم I Care a Lot داستان مارا گریسون را دنبال میکند که یک کلاهبردار است و او سیستم قانونی را قانع میکند تا سرپرستی افرادی را به او دهند تا آنها را از آسایشگاه خارج و با دادن آرام بخش، ارتباط این افراد را با دنیای بیرون قطع کند. پس از آن با فروش خانه اموال این افراد، پول آنها را به جیب میزند. فیلم I Care a Lot توانست نظر مثبت منتقدان را جلب کند که بخش زیادی از این تحسین به بازی رزمند پایک اختصاص دارد که برای بازی در این فیلم کمدی تاریک توانست جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول زن در فیلم کمدی یا موزیکال را دریافت کند.
فیلم I Care a Lot در بهمن ۹۹ از شبکه نتفلیکس پخش شد و یکی از پر بینندهترین فیلمهای این سرویس استریم در سال ۲۰۲۱ لقب گرفته است. همچنین در این فیلم شاهد حضور بازیگران دیگری مثل پیتر دینکلیج و ایزا گونزالس نیز هستیم.
درباره فیلم:
پس از همکاری بسیار موفق در فیلم Heat مایکل مان و آل پاچینو به همکاری خود ادامه دادند و نتیجه این همکاری به تولید فیلم The Insider منجر شد. این فیلم نهتنها یکی از بهترین فیلم های آل پاچینو بهشمار میرود که به عقیده منتقدین و اهالی سینما درمیان سه فیلم برتر سال ۱۹۹۹ قرار میگیرد. فیلم نفوذی در مراسم اسکار آن سال در هفت بخش مختلف از جمله بخش بهترین فیلم سال، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد نماینده داشت که درنهایت این جایزه به نامزدهای دیگر این بخشها اختصاص یافت. فیلم The Insider در سال ۱۹۹۹ به تهیهکنندگی پیتر یان بروگه توسط استودیو Touchstone Pictures با بودجه ۷۵ میلیون دلاری تولید شد ولی نتوانست از لحاظ فروش مالی انتظار سازندگان خود را برآورده کند.
The Insider
این فیلم درباره یکی از قسمتهای برنامه تلویزیونی ۶۰ دقیقه ساخته شده است. این قسمت از این برنامه تلویزیونی در سال ۱۹۹۵ با سانسور شدن قسمتهایی از آن پخش شد ولی نسخه کامل آن در سال ۱۹۹۶ روی آنتن رفت. در این قسمت از برنامه ۶۰ دقیقه آقای جفری ویگاند اطلاعات مهمی از مسائل پشتپرده صنعت تنباکو و دخانیات در مشور آمریکا را بازگو میکند؛ صحبتهایی که باعث میشود جزییات بسیار مهمی درباره این صنعت برای مردم روشن شوند. راسل کرو در این فیلم در نقش شخصیت جفری ویگاند چنان هنرمندانه نقشآفرینی میکند که بهخاطر بازی خود در جشنوارههای بسیاری نامزد کسب جایزه شد و توانست جوایز ارزشمندی را کسب کند.
درباره فیلم:
خلاصه داستان: ژان والژان بعد از آزادی از زندان به کمک کشیشی تبدیل به فردی محترم و کارخانهداری ثروتمند میشود و سمت شهردار را هم به او میدهند. در این میان سربازرس ژاو هم همچنان به او مشکوک است و میخواهد او را در چنگال عدالت بیندازد. زنی قبل از مرگش سرپرستی کوزت دخترش را به والژان میسپارد و از او میخواهد که از او مراقبت کند. بعد از مدتی کوزت بزرگ میشود و دل به عشق پسری میبندد که میخواهد در انقلاب پاریس شرکت داشته باشد که در این بین والژان میترسد دخترخواندهاش را از دست بدهد و….
Les Miserables
بینوایان اقتباسی از داستان مشهور ویکتورهوگو است که با رویکردی اجتماعی پیش میرود و بهخوبی دهکهای جامعه را بهتصویر میکشد و ناراضایتی و فریادهای مردم را ناشی از همین اختلافات طبقاتی میداند. بینوایان فیلم پرزرقوبرقی است که مخاطب را مسحور خودش میکند و جلوههای بصری و طراحیهای زیبایش را بهرخ همگان میکشد فیلم با بازیهای قوی و استوار خود روی مخاطب تاثیری عجیب میگذارد و تماشاگر را به پاریس قرن نوزدهم ویکتورهوگو میبرد. در فیلم بینوایان موسیقی و ترانهها کاملا در خدمت درام فیلم قرار دارند و اصلا نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا کرد.
ترانه در این اثر نقشی خاص را برای پیشبرد درام ایفا میکند به طوریکه اگر موسیقی از فیلم حذف شود قصهگویی بینوایان چیزی را کم خواهد داشت. یکی از نقاط قوت فیلم که کارگردان توانسته با مهارت خوبی از پساش بربیاید قراردادن محتوای گزندهای از فقر و فلاکت در فرمی از موسیقی است که شاید از پس هر کسی برنیاید. بینوایان باتوجه به وزنههای سنگینی که دارد ضعفهایی همچون پرداخت شخصیتها و تاحدودی هم داستان را نیز در خود جای داده است که البته در مقابل اصالت فیلم بهچشم نمیآیند.
[82492163608′]
درباره فیلم:
سینمای سالهای اخیر میزبان فیلمسازانِ تازهکاری بوده که نخستین تجربهی کارگردانیشان در ژانر وحشت به یکی از کلاسیکهای مُدرن این ژانر تبدیل شده است؛ از رابرت اِگرز و جادوگر (The Witch) گرفته تا آری اَستر و موروثی (Hereditary). ماودِ قدیس، اولین فیلم بلند خانم رُز گلس که منتقدان به درستی از آن بهعنوان مخلوط اهریمنی نخستین اصلاحشدهی پاول شریدر و جنگیرِ ویلیام فریدکین یاد کردهاند، به جمع آنها میپیوندد.
این فیلم بحران اعتقادی یک زن جوان را بهلطف خشونت غیرتشریفاتیاش و داستانگویی بیتکلفش به چنان «بادی هاررِ» شوکهکنندهای تبدیل میکند که در نگاهِ وحشتدوستان تعریفش بهعنوان یک فیلم سینمایی را درهم میشکند و به جایگاه یک خلسهی عرفانی صعود میکند. ماود، یک پرستار خانگیِ منزوی که در یک شهر ساحلی سرد، خاکستری و محزون در یک آپارتمان قوطیکبریتی در انگلستان زندگی میکند، اینگونه با خدا صحبت میکند: «بابت بیصبریم عذر میخوام، ولی امیدوارم بهزودی برنامهای که برای من داری رو نشونم بدی. یه حسی بهم میگه هدفی والاتر این کار رو برای من انتخاب کردی».
Saint Maud
لحنِ ماود درحال صحبت با خدا بهشکلی صمیمانه و صریح است که انگار خدا در همین اتاق بغلی حضور دارد. اما وقتی اوضاع طبقِ میل ماود پیش نمیرود، پس از اینکه خدا به قولش وفا نمیکند، صدای او در حال نکوهش خدا، لحنِ خشمگینانه و رنجیدهای به خود میگیرد: «شاید اونقدری که فکرش رو میکردم دانا نیستی. یه حسی بهم میگه از عمد باهام لج کردی». ماود که بهتازگی به مذهب کاتولیک گرویده است، دوست دارد همه آرامش و سعادتی را که خودش از در آغوش کشیدن خدا تجربه کرده است تجربه کنند.
در نتیجه، فیلم به نخستین تلاش ماود برای نجات یک «روحِ» دیگر به وسیلهی راضی کردن او برای پرستیدن خدا و فروپاشی روانی او در این راه اختصاص دارد. آیا ماود واقعا توسط نیرویی الهی تحتتاثیر قرار گرفته است؟ یا اینکه او دارد عقلش را به سرعت فزایندهای از دست میدهد؟ اصلا آیا تفاوتی بین این دو وجود دارد؟
ماود کار جدیدی را بهعنوان پرستار آماندا، یک رقاصِ مشهورِ مبتلا به سرطان که این روزها آخرین ماههای زندگیاش را سپری میکند آغاز میکند و به این نتیجه میرسد که پروردگارش او را عمدا برای یک مأموریت الهی انتخاب کرده است: او باید روح این بیمار خداناباور را پیش از مرگش نجات بدهد.
اما پس از اینکه آماندا در جمع دست رد به سینهی ماود میزند و تلاشهای او برای دخالت در زندگی شخصیاش را به سخره میگیرد، زوالِ روانی ماود سرعت میگیرد. با گذشت هر سکانس، با گذشت هر لحظه بیشازپیش کسی که ماود در گذشته بوده و کسی که اکنون به آن تبدیل شده است آشکار میشود و ساختمان سست شخصیتیاش به سرعت فرو میپاشد، رشتهی اتصالش به واقعیت پاره میشود و او افسار ذهنِ متوهم و پریشانش را از دست میدهد.
از اینجا به بعد ماود قدیس به ترکیب دلانگیزی از راننده تاکسیِ اسکورسیزی، قوی سیاهِ آرونوفسکی و کریِ دیپالما پوست میاندازد و با سرعتی که آماده شدن برای پایانبندی جنونآمیزش را سخت میکند، به تصاویر نهاییِ کابوسواری منجر میشود که حالاحالاها راهروهای ذهنِ مخاطب را با پژواکِ نامیرای جیغی دردناک تسخیر خواهند کرد!
فیلم آخر هفته (140)
در ادامه خوشحال میشویم از نظرات شما در رابطه با پیشنهاد فیلم آخر هفته (140) مطلع شویم؛ همچنین شما نیز میتوانید فیلم های محبوب خود را مطرح کنید. شاد باشید.
دیدگاه ها
ممنون بابت تمامی زحماتتون دوست عزیز. خسته نباشین