خلاصه داستان : رها و انگشتر جادو داستان بابا محسن باستانشناس را بیان می کند که همراه با دخترش رها برای کشف یک غار مخوف به شمال ایران سفر میکنند؛ وقتی به غار میرسند، ناگهان زمینلرزه اتفاق میافتد و باعث وحشت بابا محسن و رها میشود. زلزله که تمام میشود، آتوسا بعد از 6 هزار سال استراحت، از درون یک تابوت قدیمی بیدار شده و وارد زندگی انسانهای امروزی میشود. با ورود آتوسا، زندگی بابا محسن و رها دچار اتفاقات بسیار پرهیجان و چالشبرانگیزی میشود. اما، تا اینکه …