سریال
با هجدهمین قسمت از مجموعه پیشنهادی فیلم DLfars برای آخر هفته، همراه شما عزیزان هستیم. در این عنوان ، هر هفته به معرفی چند فیلم برتر که حتما باید دیده شوند، از نگاه DLfars میپردازیم و آنها را به شما عزیزان معرفی میکنیم. ممکن است شما نیز برخی از این فیلم ها را دیده باشید و یا حتی اسم بعضی از آنها را نشنیده باشید! در هر صورت تمامی فیلم هایی که معرفی میشوند، از نگاه DLfars، عناوین فوق العاده جذابی هستند. در ادامه به معرفی چند فیلم پیشنهادی DLfars برای آخر هفته شما میپردازیم، همراه ما باشید.
Taxi Driver درون کارنامهی سینماگری همچون مارتین اسکورسیزی که قسمتی از پررنگترین نقاط تاریخ سینمای معاصر را شکل داده است، صحبت از صفت شاهکار برای یک فیلم، شاید کار بسیار سختی باشد. چرا که اسکورسیزی اینقدر فیلمهای فوقالعاده دارد که انتخاب کردن بهترین اثر قرارگرفته مابین آنها، هم به شدت سخت به نظر برسد و هم به توضیحات زیاد و مفصل احتیاج پیدا کند. از این نظر که نامیدن هرکدام از بهترین فیلمهای او به عنوان برترین اثر کارنامهی هنریاش، ادعای بزرگی خوهد بود که باید آن را اثبات کرد. به همین خاطر، «راننده تاکسی» را نه شاهکار اسکورسیزی که دوستداشتنیترین فیلم او برای خودم خطاب میکنم. اثری دربارهی مردی بازگشته از جنگ ویتنام، که به واقعگرایانهترین حالت ممکن، زندگی جدیدش را خالی از هدف و آزاردهنده میبیند. تراویس بیکل یعنی شخصیت اصلی فیلم که رابرت دنیرو در نقش وی یکی از بهترین بازیگریهایش را ارائه میدهد، نمایندهی تک به تک آدمهایی است که روزها و شبهای زیادی از زندگیشان را در یک جبههی مشخص میجنگند و بعد، وقتی که نبرد با همهی هدفمند یا احمقانه بودنش به پایان رسید، کاری برای انجام دادن ندارند. آدمهایی که ذرهذرهی زندگیشان را میگردند و همیشه دور و برشان را خوب نگاه میکنند تا شاید، فقط شاید چیزی برای دوست داشتن و جنگیدن پیدا کنند. برای تراویس، این نبرد میتواند تلاش برای به دست آوردن دل یک زن زیبا، نجات دادن یک دختر نوجوان از دست جامعهی پستفطرت اطرافش یا حتی نابود کردن همهی بدیهای حاضر در دنیا با از بین بردن سیاستمداری قدرتمند باشد. مواردی که ممکن است تراویس درک درستی از هیچکدام از آنها نداشته باشد ولی نیاز او به مبارزه، باعث رفتن وی به سراغشان میشود. نویسندگی فوقالعادهی پل شریدر که امسال هم برای نگارش فیلمنامهی «اولین اصلاحشده» (First Reformed) نامزد دریافت جایزهی اسکار شد، در کنار ظرافت عجیبوغریب بازی رابرت دنیرو، تراویس بیکل را به یکی از ماندگارترین و لایق احترامترین کاراکترهای خاکستری سینما تبدیل میکند. یکی از آن آدمهایی که نمیتوانیم همهی کارهایشان را ستایش کنیم ولی میتوانیم فلسفهی تک به تک گام برداشتنهایشان به سمت کارهای مثبت یا منفی را بفهمیم. اما این برندهی جایزهی نخل طلای جشنوارهی کن، فارغ از روایت داستانی و شخصیتپردازی مثالزدنیاش و حتی فارغ از تمام معناسراییها زیبا و کهنهنشدهای که به شکل زیرمتنی و پنهانشده تقدیممان میکند، تصاویر به غایت زیبایی هم دارد. هنر اسکورسیزی در زنده نگه داشتن ذرهذرهی یک شهر در قابهای اثرش، شاید امروز بیشتر از همیشه به چشم بیاید. امروز که فیلم را نگاه میکنیم و هنگام دیدنش، مثل زمان تماشای یک مستندِ با ارزش و خاص، به درون فضازمانهای حاضر در دقایق آن، سفر میکنیم. از قضا ما آنقدر عمیق هم این سفر را پشت سر میگذاریم که پس از پایان یافتن ثانیههای «راننده تاک/form>
Taxi Driver درون کارنامهی سینماگری همچون مارتین اسکورسیزی که قسمتی از پررنگترین نقاط تاریخ سینمای معاصر را شکل داده است، صحبت از صفت شاهکار برای یک فیلم، شاید کار بسیار سختی باشد. چرا که اسکورسیزی اینقدر فیلمهای فوقالعاده دارد که انتخاب کردن بهترین اثر قرارگرفته مابین آنها، هم به شدت سخت به نظر برسد و هم به توضیحات زیاد و مفصل احتیاج پیدا کند. از این نظر که نامیدن هرکدام از بهترین فیلمهای او به عنوان برترین اثر کارنامهی هنریاش، ادعای بزرگی خوهد بود که باید آن را اثبات کرد. به همین خاطر، «راننده تاکسی» را نه شاهکار اسکورسیزی که دوستداشتنیترین فیلم او برای خودم خطاب میکنم. اثری دربارهی مردی بازگشته از جنگ ویتنام، که به واقعگرایانهترین حالت ممکن، زندگی جدیدش را خالی از هدف و آزاردهنده میبیند. تراویس بیکل یعنی شخصیت اصلی فیلم که رابرت دنیرو در نقش وی یکی از بهترین بازیگریهایش را ارائه میدهد، نمایندهی تک به تک آدمهایی است که روزها و شبهای زیادی از زندگیشان را در یک جبههی مشخص میجنگند و بعد، وقتی که نبرد با همهی هدفمند یا احمقانه بودنش به پایان رسید، کاری برای انجام دادن ندارند. آدمهایی که ذرهذرهی زندگیشان را میگردند و همیشه دور و برشان را خوب نگاه میکنند تا شاید، فقط شاید چیزی برای دوست داشتن و جنگیدن پیدا کنند. برای تراویس، این نبرد میتواند تلاش برای به دست آوردن دل یک زن زیبا، نجات دادن یک دختر نوجوان از دست جامعهی پستفطرت اطرافش یا حتی نابود کردن همهی بدیهای حاضر در دنیا با از بین بردن سیاستمداری قدرتمند باشد. مواردی که ممکن است تراویس درک درستی از هیچکدام از آنها نداشته باشد ولی نیاز او به مبارزه، باعث رفتن وی به سراغشان میشود. نویسندگی فوقالعادهی پل شریدر که امسال هم برای نگارش فیلمنامهی «اولین اصلاحشده» (First Reformed) نامزد دریافت جایزهی اسکار شد، در کنار ظرافت عجیبوغریب بازی رابرت دنیرو، تراویس بیکل را به یکی از ماندگارترین و لایق احترامترین کاراکترهای خاکستری سینما تبدیل میکند. یکی از آن آدمهایی که نمیتوانیم همهی کارهایشان را ستایش کنیم ولی میتوانیم فلسفهی تک به تک گام برداشتنهایشان به سمت کارهای مثبت یا منفی را بفهمیم. اما این برندهی جایزهی نخل طلای جشنوارهی کن، فارغ از روایت داستانی و شخصیتپردازی مثالزدنیاش و حتی فارغ از تمام معناسراییها زیبا و کهنهنشدهای که به شکل زیرمتنی و پنهانشده تقدیممان میکند، تصاویر به غایت زیبایی هم دارد. هنر اسکورسیزی در زنده نگه داشتن ذرهذرهی یک شهر در قابهای اثرش، شاید امروز بیشتر از همیشه به چشم بیاید. امروز که فیلم را نگاه میکنیم و هنگام دیدنش، مثل زمان تماشای یک مستندِ با ارزش و خاص، به درون فضازمانهای حاضر در دقایق آن، سفر میکنیم. از قضا ما آنقدر عمیق هم این سفر را پشت سر میگذاریم که پس از پایان یافتن ثانیههای «راننده تاک/form>
دیدگاه ها