روایتی اغراق آمیز از زن ستیزی با فروش قلب شیرین به نرخ قدیم دلار!
( )
کتاب صوتی
dlfars.ir : فیلم سینمایی قصر شیرین روایت پررنگ شده مردی زن ستیز است که در نهایت در روایتی غیرمنطقی و با ایجاد رنگ و لعاب عوامانه، شکل گیری فرآیندی اصلاحی را برای او حقنه می کند.
محمدرسول محمدی/ رضا میرکریمی این بار در کارنامه سینمایی خود به سراغ فیلمی رفته است که روایتی اغراق شده را در خود می پروراند؛ فیلمی که علی رغم کارگردانی روان و داستان پردازی گیرا که مخاطب را تا انتها همراه خود می سازد ولی در محتوا نمی تواند فضایی منطقی برای رفتارها و مناسبات اغراق آمیزش ترسیم کند و یا هدفی ارزشمند را در نگاه کارگردان نمایان گرداند. گویی آقای کارگردان که چند سالی است به عنوان دبیر جشنواره جهانی فیلم فجر نیز شناخته می شود به دنبال ایجاد وجهه جهانی به عنوان مدافع حقوق زنان ایران بوده است. پس باید توجه داشت که کارگردان اثر اگر چه در موعد سخن گفتن و سخنرانی در جمع نهادها و سازمان های حاکمیتی، از خود وجاهتی ویژه می سازد؛ اما در فیلم سینمایی قصر شیرین اقدام به ارایه تصویری غیر قابل باور از زن ستیزی یک مرد ایرانی کرده که البته آقای کارگردان همچنان سعی دارد تا از ابراز عمومی و دیالوگ گونه آن برخلاف سایر دوستان خویش پرهیز نماید.
فیلم سینمایی قصر شیرین در اصل داستان زنی به نام شیرین است که مخاطب در طول فیلم به هیچ عنوان او را نمی بیند؛ زن قدیسه ای که سال ها در کنار مردی ظالم با نام جلال زندگی کرده و از او یک دختر و پسر دارد؛ زنی که حتی در ذهن کودکان خود نیز برای شوهر ظالم خویش، قصری خیالی ساخته است. آنچه که مخاطب سینمایی در این اثر می بیند؛ شخصیتی به نام جلال است که به عنوان راننده کامیون، سال ها پیش در اثر تصادفی ناخواسته و بدلیل عدم پرداخت دیه زندانی می شود و در این میان شیرین همسر او با فروش خانه مبلغ دیه را فراهم کرده و جلال را از زندان آزاد می سازد؛ اما او پس از آزادی، زن و فرزندان خود را رها ساخته و دیگر به خانه و شهر خود بازنمی گردد و در این میان شیرین نیز با کارگری در گلخانهی آقای داوودی، به همراه سایر زنان بی سرپرست شخصا مخارج خانواده خود را تامین می سازد تا اینکه شیرین بیمار شده و از جلال می خواهد به دیدار او برود؛ شیرین دچار سکته مغزی می شود و جلال با اطلاع از این موضوع، قلب او را تنها در ازای دریافت ۵۰ میلیون تومان پول می فروشد!
در فیلم سینمایی قصر شیرین کارگردان جلال را به عنوان مردی غیر قابل تحمل تصویر نموده و کیان متلاشی از یک خانواده را ترسیم می کند و در نهایت در روایتی غیرمنطقی و با ایجاد رنگ و لعاب عوامانه، شکل گیری فرآیندی اصلاحی را حقنه می نماید. روایتی که در آن دختر و پسر جلال با ایجاد بستری عاطفی و با شیرین زبانی های عامه پسند باعث فراموشی نکبت های ترسیم شده در پدرشان شده و در بخش پایانی اثر، با بغل کردن دختربچه که خود را خیس کرده و یا صحنه گریه و تمنای پسربچه جهت نجات روباه، فضای سیاه و مردستیز فیلم را دگرگون سازد، موضوعی که ممکن است برای ظاهرسازی و توجیه نهادهای بودجه دهنده فرهنگی مناسب باشد ولی در نگاهی منطقی نمی توان آن را پذیرفت و در واقعیت، ذهن مخاطب همچنان درگیر مرد بی رحمی است که علی رغم رها کردن زنش و ازدواج مجدد ولی اکنون تنها با رضایت او امکان قطع کردن دستگاه ها فراهم می گردد و به زندگی زنش خاتمه داده می شود تا بتواند قلب او را بفروشد!
دیدگاه ها